+ یک گوشه ای از ذهنم هست که هنوز وراجی میکند. تنها گوشه باقی مانده که شاید همه را باز آلوده کند.
+ درد زانو امانم را بریده.
+ آخ .
+ این صدای دردش بود در گوشه وراج ذهن که برای هر حالی صدایی از خود در می آورد.
پ.ن: دارم برمیگردم. به عقب. به خودم. مشکل به عقب برگشتم نیست. مسئله اینجاست که خودم در عقب جا مانده بودم.